همين كه نعش درختي به باغ ميافتد
بهانه باز به دست اجاق مياقتد
حكايت من و دنيا يتان حكايت آن
پرنده ايست كه به باتلاق ميافتد
عجب عدالت تلخي كه شادمانيها
فقط براي شما اتفاق ميافتد
تمام سهم من از روشني همان نوريست
كه از چراغ شما در اتاق ميافتد
به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين
چه ميوهاي ز سر اشتياق ميافتد
هميشه همره هابيل بوده قابيلي
ميان ما و شما كي فراق ميافتد؟
فاضل نظری
نظرات شما عزیزان:
نمی دانم...
کدام پــــل
در کجای جهان شکسته است؛
که هیچکس به خانه اش نمی رسد..!!
کدام پــــل
در کجای جهان شکسته است؛
که هیچکس به خانه اش نمی رسد..!!
اثر: فاضل نظری