نــــــدارم چشــــــم من، تاب نگــــاه صحـــنه سازيهــــا
من يكـرنگ بيزارم، از اين نيـــرنگ بازيها
زرنگـــي، نارفيقــــــا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقــان را زپا افكـــندن و گـــردن فرازيها
تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري
بنــــازم هــــمت والاي بـاز و بي نيازيها
به ميـــــداني كـــــه مـي بنـــدد پاي شهســـــواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كني اين تركتازيها
تو ظاهــــرساز و من حقگـــو، ندارد غيــر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها
رحيم معيني كرمانشاهي
نظرات شما عزیزان:
سلام متنی که برای درباره وبلاگ استفاده کردید بسیار زیبا بود...
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است. چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...
پاسخ:
پاسخ: سلام گفته های دکتر شریعتی زیبا و پر مفهوم اند و نیز نگاه شما زیباست.
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است. چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...
پاسخ:
پاسخ: سلام گفته های دکتر شریعتی زیبا و پر مفهوم اند و نیز نگاه شما زیباست.
اثر: رحیم معینی کرمانشاه