ببین گنجشک شنگ صبحگاهی
سکوت بیشه را چون میزند رنگ
درین شبگیر، این نقاش آواز،
چه رنگین پردهها سازد ز آهنگ!
ز آوازش کند آیینهای نغز
حضور خویش سازد آشکارا
گهی در گوشهی نیریز و عشاق
گهی در پردهی نوروز خارا
به هر نغمه گشاید پهنهای را
فزاید بر اقالیم وجودش
چو میداند که سهم او ز هستی
نباشد غیر آفاق سرودش
میان خواب و خاموشی چه مانی
درون تیرگیها و تباهی
تو نیز این پردهپردازی در آموز
از آن گنجشک شنگ صبحگاهی
شفیعی کدکنی
نظرات شما عزیزان: