گفتگو

-

گفتم:

- «اين باغ ار گل سرخ بهاران بايدش؟ ...»

گفت:

- «صبرى تا كران روزگاران بايدش

تازيانه رعد و نيزه آذرخشان نيز هست،

گر نسيم و بوسه‌هاى نرم باران بايدش...»

گفتم:

- «آن قربانيان یار، آن گل هاى سرخ؟ ....»

گفت:

- «آرى....»

ناگهانش گريه آرامش ربود؛

وز پى خاموشى توفانيش

گفت:- «اگر در سوگشان

ابر شب خواهد گريست،

هفت درياى جهان يك قطره باران بايدش.»

گفتمش:

- «خالى ست شهر از عاشقان؛ وينجا نماند

مرد راهى تا هواى كوى ياران بايدش.»

گفت:

- «چون روح بهاران آيد از اقصاى شهر،

مردها جوشد ز خاك،

آنسان كه از باران گياه؛

و آنچه مى‌بايد كنون

صبر مردان و دل اميدواران بايدش.»



نظرات شما عزیزان:

salam
ساعت9:30---3 فروردين 1394

بسیار زیبا
سال نو مبارک
پاسخ: سلام. ممنون. خوش اومدین. سال نومبارک



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاريخ : 1 / 1 / 1394برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ایف آی دی