شبگیر

-

دیگر این پنجره بگشای که من

به ستوه آمدم از این شب تنگ،

دیرگاهی ست که در خانه‌ی همسایه‌ی من خوانده خروس.

وین شب تلخ عبوس

می‌فشارد به دلم پای درنگ.

دیرگاهی ست که من در دل این شام سیاه

مانده‌ام چشم به راه

همه چشم و همه گوش

مست آن بانگ دل‌آویز که می‌آید نرم

محو آن اختر شب‌تاب که می‌سوزد گرم

مات این پرده‌ی شبگیر که می‌بازد رنگ

آری این پنجره بگشای که صبح

می‌درخشد پس این پرده‌ی تار

می‌رسد از دل خونین سحر بانگ خروس

وز رخ آینه‌ام می‌سترد زنگ فسوس

بوسه‌ی مهر که در چشم من افشانده شرار

خنده‌ی روز که با اشک من آمیخته رنگ...


 ه.ا. سایه

 



نظرات شما عزیزان:

محمدمرادی
ساعت7:37---27 مرداد 1392
س،خوب بود-به منم سربزن
پاسخ: سلام. ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


اثر: هوشنگ ابتهاج


تاريخ : 12 / 1 / 1392برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ایف آی دی